آیین وداع با پیکر شهید علی شادمانی در پیادهراه تاریخی امام خمینی(ره) شهر همدان با حضور خیل کثیری از مردم همدان آغاز شد.
پایگاه خبری روایتپرس: در نخستین ساعات صبح، همدان لبریز از قدمهایی شد که برای بدرقه مرد میدان آمده بودند؛ شهری که سالها صدای اذان رزم را از زبان او شنیده بود، امروز در حزن و پرغرور پیکر فرزند رشیدش را بر دوش کشید.
نسیم ملایمی که از سمت الوند میوزید، پرچمهای سهرنگ میدان تاریخی امام خمینی(ره) را به اهتزاز درآورده بود که رنگینکمان غیرت و خاک و خون را یکجا در دل داشت.
سردار علی شادمانی، اینک نه تنها با چفیه بر گردن، که با پرچم میهن بر سینه، میان مردم سرزمینش آرام میرفت.
میدان به میدان، قدم به قدم؛ تشییعی در شأن استقامت
خیابانهای شهر پر از نگاههایی است که با اشک و افتخار بدرقه میکنند؛ پیرمردی با لباس خاکی جبهه، مادری با چادر مشکی و کودکی با پرچم ایران، هر یک انگار آمدهاند تا پرده آخر نمایش ایستادگی را تماشا کنند.
مردم این دیار، از دل کوچههایی که روزی صدای گامهای این فرمانده را شنیده بودند، به میدان آمده بودند؛ با چهرههایی خیس، اما با سری افراشته. آنها نه در سوگ، که در شکوه حضور، سردار خود را بدرقه کردند.
مردم همدان امروز با چشمانی اشکبار اما دلی آرام، بار دیگر به خود بالیدند؛که سردار شجاعت و استقامت، در کوچه پسکوچههای همین شهر قد کشیده بود، و حالا با همان صلابت، در دامان شهر آرمیده است.
آیتالله حبیبالله شعبانی، نماینده ولیفقیه نماز را پیکر پاک شهید شادمانی پیشاپیش مردم دارلمجاهدین اقامه کرد.
از میدان امام تا گلزار شهدای همدان، شور و شکوهی خاص حاکم است. رزمندگان دیروز، با سینههایی فراخ و نگاههایی محکم، قدم به قدم با تابوت همراه شدند؛ گویی در هر قدم، یکی از عملیاتهای دفاع مقدس را دوباره ورق میزدند. مردم پیشاپیش پیکر پاک شهید شادمانی با فریاد حیدر، حیدر او را بدرقه میکنند.
آغوش زمین با افتخار سردار را در بطن خود گرفت
آرامگاه شهدا، بار دیگر پذیرای تنی شد که عمری به سنگر و عملیات خو گرفته بود. خاکِ همدان با مهری عجیب، آرام آرام سردار را در آغوش کشید؛ گویی کوههای غرب کشور هم سر تعظیم فرو آورده بودند.
لحظه تدفین، فضا سراسر معنویت و حماسه است. صدای صلوات، همراه با هقهقهای گاهگاه، فضا را آکنده از احساسی عمیق کرده است؛ احساسی که نه در رثای مرگ، که در تحسین راهی است که تا قله شهادت کشیده شده است.
همدان، دیار دلاوران؛ آغوش باز برای سردار جاوید
در گوشهای از گلزار شهدا، نگاهها به سنگمزار تازهکنده دوخته شده است؛ همانجایی که حالا نام «سردار رشید اسلام، شهید علی شادمانی» بر آن نوشته میشود، در جوار شهدای دیگر، یارانی چون حاج حسین همدانی کنار خاطراتی که هر کدام کتابی از دلاوریاند.
پایانی بر زمین، آغازی در آسمان
با پایان مراسم، جمعیت آرام آرام پراکنده میشود، اما هیچکس بیصدا نرفت. دلها پر است از عزم، از یاد، از ایمان به راهی که هنوز ادامه دارد.
سردارِ همیشه در صحنه، اگرچه دیگر بین ما نیست؛ اما قدمهایش، تا همیشه در این خاک شنیده خواهد شد.
سردار دیگر آرام بخواب!