تا آخرین جیغ نستعلیق «نون» ایران پایت ایستاده‌ایم

تو ای آبادی مادام آباد، فرزندانت چون منِ معمولی ساده تا آخرین نفس، تا آخرین جیغ نستعلیق «نون» ایران، تا آخرین لاله پایت ایستاده‌ایم و عاشقانه‌ها سر می‌دهیم.

روایت‌پرس- سولماز عنایتی: ای وطنم، مادرم؛ من، همین منِ ساده معمولی برای هر برخاستن هزار بار فرو افتادم و هر بار دلخوش بودم که روی خاک مقدسی چون تو زانو می‌زنم؛ خاکی که جنسش معروف است به صداقت و رفاقت.

منِ معمولی برخاسته از این خاک هر بار که دلم عجین با غم شد، سر بر شانه‌ات گذاشتم و های های گریستم، هر دمم که شادی فواره‌کنان از زمین تا آسمان را دوخت باز رخ در رخِ تو روی خاک باران زدهِ‌ات پایکوبی کردم و به وجد آمدم و نفسی عمیق از عمق جانم حواله‌ات دادم.

همین منِ معمولی زیر سایه «الفت»، الفبای زندگی یاد گرفتم و «ی» آزادی را جرعه جرعه نوشیدم و با «ر» تو راهی مسیر دست‌یافتنی آرزو شدم.

باز «الفت»، ایستادگی‌ها یادم داد و چاره‌سازم شد و نون تو نفسم را مسیحایی کرد؛ نفسی معطر به تربت پاکی از دیار پاکبازان تاریخ.

منِ معمولی ساده، با نوای ایران ایران تو جان گرفتم و همه تن گوش شدم و از بام تا شام در گوشت هزار جوی زمزمه جوشیدم.

همین منِ ساده ساقه‌ام در خاک تو ریشه داد و هزار هزار بار به رقص آمد پیراهن چین‌دار لاله گونم روی موج نسیم آرزوی خوبی تو، همین منِ معمولی چشم در چشم تو شاعر شدم و از وجب به وجبت سرودم.

وطنم، ای مادرم این منِ معمولی ذره ذره خاکت را نفس کشیدم و خنده و گریه‌ام را با تو ساختم، دوش به دوش شانه‌ات قد کشیدم و در بلندای قامتت ترکیب‌بند مام وطن را فریاد کردم.

ای وطنم، مادرم؛ حاجت به اشارات نیست، حالم با حالت گره خورده و حالا که تنت رد زخم جور دارد شرح حالم جز خرابی نیست.

هرچند زخم ناسور تنت از ایستادن است، مادرم هنوز و تا همیشه ایستاده‌ای و این منِ ساده معمولی در تار و پودم، در عقل و جانم به پایت ایستاده‌ام.

در خویشِ خویشتنم ایستاده، می‌سازمت و ویرانی‌ات را آباد می‌کنم حتی مرهم رد خون سرخت می‌شوم.

تو ای آبادی مادام آباد، فرزندانت چون منِ معمولی ساده تا آخرین نفس، تا آخرین جیغ نستعلیق «نون» ایران، تا آخرین لاله پایت ایستاده‌ایم و عاشقانه‌ها سر می‌دهیم.

ای وطنم، مادرم جوانی‌ام نذر آبادی‌ات، نذر آسمان پرستاره هر شبت، نذر آرامش افسون‌کننده‌ات، نذر سرفرازیت.

مادرم صراطم تا ابد زیر آماج هجوم دشمن صراط وطن است. صراطی که به گواه زمین و زمان صراط دوست داشتن است.

مادرم وطنم این منِ معمولی ساده نیست بر لوح دلم جز الف قامت تو، وقتی خاطره‌ها زنجیره‌ می‌شوند و یکدیگر را صدا می‌کنند من جهان را از بلندای چشم تو می‌بینم.

وطنم ای پاره تنم، ای انبان قصه ایرانیان، مباد طنین نامت در گلویم بشکند، مباد بغض‌ات راه نطق‌ام را ببندد، مباد ایرانم چهره حسرت زده‌ات را به چشم ببینم که آن گاه دیگ نفرتم به جوش می‌آید و خاک دنیا را زیر و زبر می‌کنم.

مادرم ای وطنم، نبض این من سادهِ معمولی با تپش نامت میزان شده و خواب و بیداری‌ام بر مدار اقتدارت می‌چرخد.

مادر مقتدرم بدان این ساده معمولی پا به پایت ایستاده رخ در رخ تمام دنیا!

داغ این هفته

سرداری که خادمِ خادم‌الحسین شد

از میدان‌داری مهر و مودت می‌نویسم و تفال می‌زنم...

پیکر مطهر شهید غیاثوند فردا در ملایر تشییع می‌شود

شهید مدافع وطن هومن غیاثوند از شهدای سرافراز فراجا...

روایت یک قرن ایستادگی مردم همدان از زبان یک شاهد عینی

در دل شهر، درست همان‌جایی که صدای انقلاب برای...

شهید شادمانی را باید به مردم شناساند

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای...

فرزند شهید شادمانی: شهادت، مقصد نهایی سربازان راه حق و ولایت است

فرزند سردار سپهبد شهید علی شادمانی با بیان اینکه...

Topics

سرداری که خادمِ خادم‌الحسین شد

از میدان‌داری مهر و مودت می‌نویسم و تفال می‌زنم...

پیکر مطهر شهید غیاثوند فردا در ملایر تشییع می‌شود

شهید مدافع وطن هومن غیاثوند از شهدای سرافراز فراجا...

روایت یک قرن ایستادگی مردم همدان از زبان یک شاهد عینی

در دل شهر، درست همان‌جایی که صدای انقلاب برای...

شهید شادمانی را باید به مردم شناساند

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای...

فرزند شهید شادمانی: شهادت، مقصد نهایی سربازان راه حق و ولایت است

فرزند سردار سپهبد شهید علی شادمانی با بیان اینکه...

التماس دشمن برای بازرسی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه امروز...

بزرگ‌ترین تهدیدها با هدایت‌ رهبری از سر کشور دور شده است

استاندار همدان گفت: تاکنون بزرگ‌ترین تهدیدها با هدایت‌های مقام...

پیکر شهید شادمانی در کنار دوست

پیکر شهید شادمانی در کنار یار جبهه‌های رزم‌اش، حاج...
spot_img

مقالات مرتبط

دسته بندی های محبوب

spot_imgspot_img